در گذر اذر ماه....
دردونه ی مامان 1-سیزده اذر که تولد خاله مهسا بود بهانه ی قشنگی شد برای رفتن به دانشگاه و هم دادن برگه مرخصی م به اموزش.روز خیییلی خوبی بود....توم از اول تا اخر خوابیدی اونم تو اون همه سرو صدا...کل استاد ها هم تو رو دیدن... از استاد صیدی گرفته تا دکترمحیط...هیچکی باورش نمیشد من نی نی دارم....حیف که عکس نگرفتیم ارت اخه همش خواب بودی شیطون بلای خودم.... 2- اینم عکس اولین باری که پاهای نازت کفش پوشیدن.... 3- اما اینم اولین لباسی که برات کوچولو شد...و رفت تو دفتر خاطرات ...